حسینی ها

این جا همه حسینی هستیم

حسینی ها

این جا همه حسینی هستیم

ابزار نظر سنجی

حسینی ها

نکته:این سایت متعلق به همه مردم و مسلمانان و شیعیان است
پ.ن:وب هرپنشبه جمعه و روز های تعطیل رسمی بروز رسانی میشود

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

داستان هایی از امام علی(ع)

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۰۸ ب.ظ






برای دیدن مطلب به ادامه مطلب بوید


با سلام
هنگامی که علی -علیه السّلام- در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار، مراقب حرکت و وضعیّت خورشید بود (تا ببیند چه وقت به وسط آسمان می رسد تا نماز ظهر را بخواند). ابن عبّاس عرض کرد: یا امیرالمؤ منین ، این چه کاری است که می کنید ؟ حضرت فرمود: منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم . ابن عبّاس گفت : آیا حالا وقت نماز است با وجود اینکه سرگرم پیکار هستیم ؟ علی (ع ) فرمود: جنگ ما با ایشان بر سر چیست ؟ تنها به خاطر نماز است که با آنها نبرد می کنیم.

ابو حمزه ثمالی از یکی از امامین همامین ، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام ، روایت کرده است که :
امیرالمؤ منین علیه السّلام روزی خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامیک از آیات کلام اللّه مجید نزد شما امیدوار کننده ترین آیات است ؟ بعضی گفتند آیه :
ان اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء...
همانا خداوند مشرک را نمی آمرزد و می آمرزد پایین تر از شرک را برای کسی که بخواهد... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ،
اما امیدوار کننده ترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی نیست . عده ای دیگر گفتند آیه :
و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر اللّه یجداللّه غفورا رحیما.
و کسی که به کاری زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن کند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان . حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا... بگو ای بندگانم که با گناه به نفس خود اسراف می ورزید.
از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را می آمرزد....
حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه :
والّذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکرو اللّه فاستغفروالذنوبهم ... تقواپیشگان آنهایند که هر گاه کار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به خویش کنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، اما آیه مورد نظر نیست .
آیا آیه دیگری نمی دانید که به نظر شما امیدوار کننده ترین آیات قرآن باشد؟ اصحاب عرض کردند: نه امیرالمؤ منین ، به خدا سوگند چیزی در نزد ما نیست که بخوانیم .
امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است : و اقم الصّلواه طرفی النّهار و زلفا من اللّیل ... و بپای دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایی از شب ... سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی ، به خدایی که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید،
اگر یکی از شما به وضو قیام کند، گناهان و معاصی او از اعضای بدنش فرو می ریزد تا وقتی که با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنکه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهی بر صحیفه عملش باقی نماند همچون روزی که از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین دو نماز گناهی از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاک گردد.
آنگاه پیامبر نمازهای پنجگانه را که موجب آمرزش هستند، شماره کرد و فرمود: یا علی ، بدان که منزلت نمازهای پنجگانه برای امّت من مانند نهری است که بر در خانه یکی از شما باشد.
اگر شخصی بدنش چرکین باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو کند آیا چیزی از آن چرکها باقی خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهای پنجگانه برای امّتم چنین است که تمام گناهانشان را پاک می کند و تیرگی قلبشان را می برد.



دستهایم رو به خداست


وقتى حضرت امیر (علیه السلام ) بدنیا آمد، فاطمه بنت اسد همانند سایر نوزادان على (علیه السلام ) را قنداق مى کرد و دستهاى آن حضرت را در قنداق مى بست . اما بعد از اینکه فاطمه به سراغ على (علیه السلام ) مى آمد، مشاهده مى کرد دستهاى آن حضرت بیرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است ، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصرى محکم آورد دستهاى آن حضرت را محکم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت ، حضرت امیر (علیه السلام ) با تکانى ، مجدد دستمال ها را پاره کرد و دست خود را از قنداق بیرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محکم دست هاى حضرت را مى بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روى هم ، دست هاى حضرت را در قنداق مى بندد باز حضرت دستان خود را باز مى نماید.
آنگاه حضرت على (علیه السلام ) به مادر خود مى فرماید.
مادر دست مرا رها کن ، دست على باید باز باشد که به درگاه خدا دراز کند

تربیت على (ع ) در دامان پیامبر (ص )



وقتى فاطمه بنت اسد مادر گرامى حضرت امیر (علیه السلام ) آن حضرت را به دنیا آورد، از عمر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سى سال مى گذشت . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آن کودک را سخت دوست مى داشت از این رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت : گهواره على (علیه السلام ) را در کنار بستر من بگذار! از آن پس رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم تربیت و پرورش بیشتر على را به عهده گرفت و به هنگام شستشو خودش على (علیه السلام ) را مى شست و شیر به دهانش ‍ مى ریخت و در موقع خواب گهواره اش را تکان مى داد و در بیدارى با او سخن مى گفت ، و او را بر سینه خود مى فشرد... و همیشه او را به دوش ‍ مى گرفت و در کوهها و دره ها و بیابانهاى مکه او را به گردش ‍ مى برد
بار خدایا! جمعشان را پراکنده مکن



شب بعد از عروسى حضرت فاطمه الزهراء (علیه السلام ) رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى دیدار وى به منزل على (علیه السلام ) آمد، آن گاه از على (علیه السلام ) پرسید یا على همسرت را چگونه یافتى ؟ حضرت عرض کرد: یا رسول الله یاور خوبى است در طاعت خدا، بعد از فاطمه الزهراء (علیه السلام ) پرسید: فاطمه جان شوهرت چگونه است ؟ عرض کرد: شوهر بسیار خوبى است در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى آنان دعا کرد: بار خداى جمعشان را پراکنده مکن و بین دلهایشان الفت بیفکن و...

... لذا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: اى فاطمه (علیه السلام ) همانا على (علیه السلام ) نزد خداوند بزرگوارتر از هارون است . زیرا، هارون موسى را خشمگین نمود و حال آنکه على هیچ گاه مرا خشمگین نساخت . سوگند به آنکه پدرت را به حق به پیامبرى مبعوث کرد هرگز یک روز هم بر او غصب نکردم و هیچ گاه نگاه ننمودم به چهره على ، جز آنکه خشم از من رخت بربست


جوانمرد نوجوانان



ابوطالب پدر حضرت على (علیه السلام ) نام على (علیه السلام ) را ظهیر مى گفت : چرا که بسیارى از مواقع او فرزندان ، برادر زاده هاى خود را جمع مى کرد و به آنان دستور مى داد که با هم کشتى بگیرند، البته این یک نوع تفریح رایج در عرب بود، على (علیه السلام ) آن موقع کودک بود و داراى بازوانى درشت و کوتاه . على (علیه السلام ) آستین هاى خود را بالا مى زد و با بزرگ و کوچک از برادران و عمو زاده هاى خویش کشتى مى گرفت بطورى که با یک چرخش و بکار بردن فن خاصى پشت همه آنها را به خاک مى برد، پدرش نیز او را تشویق مى کرد و مى فرمود: على (علیه السلام ) پیروز شد، بدین سبب او را ظهیر نامیده اندبراى ازدواج چه دارى



وقتى على (علیه السلام ) از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم راجع به فاطمه (علیه السلام ) خواستگارى کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آیا براى این امر چیزى دارى ؟
على (علیه السلام ) عرض کرد پدر و مادرم فداى شما یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ، من چیزى را از شما پنهان نمى کنم آنچه دارم یک شمشیر و یک زره و یک شتر آبکش (یا اسب ) است و جز اینها چیزى ندارم ، نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: شمشیر براى تو لازم است زیرا تو مرد جنگ هستى و با آن در راه خدا جهاد مى کنى و شتر نیز از لوازم زندگى تست که باید با آن آبکشى نموده و براى اهل و عیال خود کسب روزى کنى و در مسافرت ها بارت را بر آن حمل نمایى ، فقط زره تو مى ماند که من آنرا به مهر زهرا (علیه السلام ) مى پذیرم یا على (علیه السلام ) مى خواهى ترا بشارتى دهم .

عرض کرد: بلى پدرم و مادرم فداى شما باد. فرمود: ترا بشارت باد که خداى تعالى فاطمه (علیه السلام ) را به تو در آسمان تزویج نمود. پیش از اینکه من او را در زمین به تو تزویج کنم لقب قضم براى على (ع )



جنگ احد بود طلحة بن ابى طلحه قهرمان و پرچمدار غول پیکر دشمن به میدان تاخت . امام على (علیه السلام ) به میدان او رفت و درگیرى شدیدى پدید آمد و سرانجام طلحه بدست على (علیه السلام ) کشته شد.

هنگامى که طلحه با على (علیه السلام ) روبرو شد فریاد زد یا قضم و به نقل دیگر گفت : یا قضیم .

شخصى از امام صادق (علیه السلام ) پرسید: چرا دشمن ، على را با این لقب (قضم ) خواند؟ امام صادق (علیه السلام ) فرمود: این لقب را براى این به على (علیه السلام ) گفت .

در آغاز بعثت در مکه مشرکان به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آزار مى رساندند ولى تا ابوطالب پدر على (علیه السلام ) همراه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بود کسى جراءت جسارت به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را نداشت .

تا اینکه مشرکان عده اى از کودکان را واداشتند تا به سوى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سنگ بیندازند. هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از خانه خود بیرون مى آمد، کودکان سنگ و خاک به طرف پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى انداختند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از این جریان رنج آور (با توجه به اینکه موضوع به میان کودکان کشیده شده بود) به على (علیه السلام ) (که در آن زمان حدود سیزده سال داشت ) شکایت کرد.
على (علیه السلام ) عرض کرد: پدرم و مادرم به فدایت اى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم هر گاه از خانه بیرون رفتید مرا نیز با خود بیرون ببرید. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همراه على (علیه السلام ) از خانه بیرون آمدند کودکان مشرکین ، طبق معمول خود، به سوى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سنگ انداختند. على (علیه السلام ) به سوى آنها حمله مى کرد و هر گاه به آنها مى رسید گوش و بینى و عضله صورت آنها را مى گرفت و فشار مى داد و در هم مى کوبید کودکان بر اثر درد شدید گریه مى کردند و به خانه خود باز مى گشتند، پدرانشان مى پرسیدند چرا گریه مى کنى ؟ در پاسخ مى گفتند: قضمنا على قضمنا على على (علیه السلام ) ما را گوشمال و... داد از این رو على (علیه السلام ) را به عنوان قضم یاد کردند (یعنى گوشمال دهنده و درهم کوبنده ).

غالب در جمله غزوه ها به شجاعت

خاصه به ، بدر و حنین و خیبر و خندق


مشاهدات قلبى و غیبى


امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در مورد مشاهدات قلبى خود در آغاز بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى فرمایند:
ارى نور الوحى و الرسالة و اشم و ریح النبوة ... در آن هنگام نور وحى و رسالت را مى دیدم و بوى نبوت را (از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ) استشمام مى کردم .


از این سخن امام (علیه السلام ) معلوم مى شود که هر انسانى علاوه بر چشم و گوش باطنى حس شامه و بویایى قلبى نیز دارد، سپس امام (علیه السلام ) در مورد مشاهدات قلبى خود در آغاز بعثت ادامه مى دهد:


و لقد سمعت رنة الشیطان حین
نزل الوحى علیه صلى الله و علیه و آله و سلم ؛
هنگامى که وحى بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم نازل شد صداى ناله شیطان را شنیدم


سپس ادامه مى دهند: فقلت یا رسول الله ما هذه الزلة فقال : هذا الشیطان قد آیس من عبادته امام مى فرماید: که پس از شنیدن صداى ناله با گوش جان از رسول خدا پرسیدم که یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم این ناله چیست ؟ فرمود: این ناله ، ناله شیطان است که از پرستش خود نومید شده است


در اینجا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم خطاب به امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود: انک تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انک لست بنبى و لکنک وزیر... تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بینى آنچه را که من مى بینم تنها تفاوت من با تو این است که تو پیامبر نیستى ولى وزیر من هستى

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۸
علیرضا علیرضا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">